با ولایت تا شهادت...

راهكارهاي قرآن براي مصونيت يابي زنان

قرآن براي آن كه جلوي تعرض و تجاوز مردان به زنان را بگيرد در شكل چند آموزه دستوري به مردان فرمان مي دهد كه چشم خويش را از نامحرمان و زنان فرو بندند. فرو بستن چشم و غض بصر به معناي آن است كه مردان تحت تاثير زنان قرار نگيرند، زيرا مردان به ديدن وسوسه مي شوند و قلب هاي بيمار دلان تحت تاثير اين تحريك عواطف و احساسات به سوي زنان گرايش مي يابد و متعرض آنان مي شود. دستور ديگري كه قرآن براي حفظ و حمايت زنان بيان مي كند، مرتبط به خود آنان است. بطوري كه از آنها مي خواهد براي حفظ و مصونيت خود از تعرض ديگران خود را بپوشانند و حجاب و پوشش را به گونه اي مراعات كنند كه شناخته نشوند. سومين دستوري كه در اين باره مي دهد مربوط به مساله تبرج و خودنمايي است. از زنان مي خواهد كه از نوعي پوشش و يا ابزار زينتي و آرايشي استفاده نكنند كه آنان را همانند برج در چشم آورد و از هر سوي قابل توجه باشند.

 زني كه خود را مي آرايد به گونه اي كه از همه جا قابل رويت است، مورد تعرض و ايذا و آزار ديگران قرار مي گيرد و مردان به صداي تبرج زينت ها و يا آرايش و پوشش هاي جلوه گر آنان به سوي آنها كشيده مي شوند. اين گونه است كه مورد اذيت و آزار قرار مي گيرند و آرامش و امنيت آنان با خطر مواجه مي شود. قرآن بيان مي دارد كه نوعي از آرايش و تبرج در جاهليت وجود داشته است كه زنان با چنين نمايشگري و خودنمايي، وارد كوي و برزن مي شدند و همواره مورد تعرض مردان قرار مي گرفتند. براي رهايي و مصونيت يابي، بر زنان است كه از اين گونه تبرج و خودنمايي پرهيز كنند. (احزاب آيه 32 و آيه 33) زنان گاه زينت هايي را در زير پيراهن و جامه هاي خويش مي پوشيدند ولي اين زينت آلات به شكلي بود كه هرگاه جامه هاي آنان كنار مي رفت از زير جامه جلوه گري خاصي داشت.

 بنابراين بر زنان است كه اين قبيل زينت آلات را به گونه اي بپوشند كه به چشم نيايد تا جلوه گيري كند و چشم مردان را خيره سازد. (نور آيه 60) اين مساله خودنمايي و در چشم آمدن زنان آن چنان مهم و اساسي است كه خداوند شرط بر گرفتن حجاب كامل از سوي زنان سالخورده كه نوميد از زناشويي هستند و ديگر قابليت زناشويي را ندارند اين قرار داده كه در هنگام بيرون آمدن از خانه ها خود را به زينت تبرج، آرايش نكنند (نور60.)

زن و مسؤولیتهای اداری

ابن حزم معتقد است که اصل، مجاز بودن زن در تصدی کارهاست.زن از تصدی کاری ممنوع نیست مگر آن که نصی در جلوگیری او وارد شده باشد، مانند: امامت و رهبری کلی مسلمین، عین عبارت او این است: (11) و جایز است که زن متصدی حکومت گردد، و این قول ابو حنیفه است، و از عمر بن الخطاب روایت شده که او زنی از قوم خود را به نام (شفاء) به تصدی بازار گماشت.و اگر گفته شود که رسول خدا (ص) فرمود: (هرگز رستگار نشوند مردمی که کار خود را به زن بسپارند) می گوییم که این مطلب را رسول خدا (ص) در باره حکومت عمومی که همان خلافت است فرموده اند، و دلیل جایز بودن، قول آن حضرت است که: زن مسؤول است در مورد مال شوهرش و مسؤول است نسبت به زیر دستان خود.مالکیان جایز دانسته اند که زن وصی و وکیل باشد، و کسانی که زن را از تصدی در امور منع کرده اند، نصی ذکر نکرده اند که زن می تواند در پاره ای امور تصدی پیدا کند. طبری معتقد است که بطور کلی جایز است که زن حاکم و قاضی بشود، غیر از ولایت کلی و رهبری مسلمین با پیروی از نصی که وارد شد.پس اصل این است که هر کسی که به فیصله دادن بین مردم، حکمرانی او جایز است، مگر آنچه که به اجماع استثناء شده و آن رهبری کلی مسلمین است. ابو حنیفه معتقد است که جایز است که زن قاضی بشود در مورد مسائل مالی بتنهایی، بخاطر حمل بر شهادت زن در اموال که جواز آن در قرآن کریم آمده است: «و از دو شاهد مرد شهادت بگیرد، پس اگر دو مرد نبود پس یک مرد و دو زن از گواهانی که بشهادتشان راضی هستید، که اگر یکی از آنان فراموش کند دیگری او را یادآور گردد» (12). عموم فقهاء معتقدند که مرد بودن شرط است در تصدی کارها و صحت قضاوت و از این شرط مستثنی نیست، مگر آنچه با نص استثناء شده باشد، و شرط مرد بودن به خاطر حمل کردن بر رهبری عمده مسلمین است، زیرا بین گسترش دایره کار و یا محدود بودن آن، در مواردی که مربوط به حکمت و مصلحت این شرط است فرقی نیست. (13) کسی که جایز می داند زن متصدی کار قضاوت بشود، بطور عام جایز نمی داند، زیرا نهی شده است که قاضی در حالی که مریض است، بقضاوت بپردازد.دوران بارداری زن خود نوعی بیماری است، همان طوری که انواع مشاغل دیگر هم هست که با زن متناسب نیستند، مانند کارهایی هم که اقدام به آنها خطرناک است، مانند کار کردن زن در شب، و داشتن مشاغل نظامی و کارهای پلیسی و…علاوه بر اینها، کارهایی هم وجود دارد که برای زنی جایز است و برای دیگری جایز نیست.زنی که شوهر و فرزندان، وقت او را نمی گیرند ممکن است کارهایی برای او جایز باشد که برای زنی که دارای مسؤولیت شیر دادن و تربیت فرزندان و خانه و شوهر است جایز نباشد.کارهایی هم وجود دارد که فکر دور اندیش زنانه به اجتناب از انجام آنها پی می برد، چه مجرد باشد و چه متأهل، مانند منشیگری مخصوصا برای مردی جوان و یا مشاغلی که عرفا به شیک پوشی و ارتباط زیاد با مردی همراه باشد.این کار، برای دور اندیشی و پرهیز از لغزش است، بنابر این متفکرین موقعی که به زن اجازه داده اند که کار کند، از طرف دیگر اصولی اخلاقی و اجتماعی وضع کرده اند تا در عمل، خود را نشان دهد.( منابع مقاله: زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، شلبی، احمد؛)

زن در جامعه

چقدر آرزو می کنم که زن مسلمان به تاریخ زن در مشرق زمین و مغرب زمین توجه و دقت نماید، تا پی ببرد که زن در هند و در آیین بودا، در آتن، و در دوره جاهلیت عرب، در زمان قدیم، درنظر عبادتگاههای کاتولیکی و در اروپای قرون وسطی چگونه بوده است، و سپس از حقوقی که اسلام برایش مقرر داشته است آگاه شود. اگر اینها را بررسی کند، بطور مسلم آگاه می شود که زن در گذشته، نوعی بیماری مسری و جنس بنجل و تلختر از مرگ، و موجودی درجه دوم به شمار می رفته است، به وجود آمده است تا به مرد بهره بدهد و تابع مرد باشد، زن در دوران گذشته نه حقی در زندگی خوب داشت و نه سهمی از ارث می برد. (1) زن پس از این بررسیها، به موقعیتی که اسلام برای زن وضع کرده و حقوقی را که برای او تعیین کرده، بطور مسلم پی می برد.بدون شک، اسلام اصول و پایه های زندگی نوین را برای زن وضع کرده و این اصول را افزایش و توسعه می دهد.برای زن حقوقی قائل شده است که تمدنهای غربی قائل نبوده اند مگر در این قرن و حتی در این قرن هم قائل نیستند.این حرفی نیست که بطور بی اساس و مبالغه گفته شود و تنها حقیقتی است که اطلاع پیدا کردن به آن هم مشکل نیست، زیرا زنان مسلمان از آغاز طلوع اسلام از این حقوق پیوسته بهره مند شده اند.تمدنی در دنیا نیست که بتواند با تمدن اسلام در این مورد رقابت کند.ولی بعضی از زنان را سیستمها و جهتهای جدید شیفته می سازد، از باب مثال در مورد لباس مد، بسیاری از زنان را به خود جذب می کند، بدون این که خود فکر کنند.شخص عاقل این کار را ضعفی درباره زن می داند، زیرا زن با این عمل اختیار را به دست گروهی که در پشت پرده اند می سپارد، آنان که طراحان لباسها و یا مدها نامیده می شوند.آنان طبق تمایلات خودشان برای زنان طراحی می کنند، و زنان هم پیروی می کنند، مثل این که آنان را به راهی سوق می دهند و می برند.با یک نگاه ساده باین مد سازی، آنرا متناقض می بینیم، زیرا یک بار مد بلند و یکبار مد کوتاه را انتخاب می کنند.طراح برای مرتب کردن موی سر طریقه ای پیشنهاد می کند و سپس از آن نحوه برمی گردد، پس از زمانی دوباره آنرا عرضه می کند.این موضوع حاکی از این است که طراح بدون هدف و بینش عمل می کند.اسلام حقوق دیگری نیز (2) به زنان عطا کرده است که شایسته است تعلیمات اخلاقی آن را دستاویز خود قرار دهند، آن گاه خواهند فهمید که اسلام برای زنان همه خوبیها را می خواهد، بلکه متوجه خواهند شد که اسلام از جنسیت و حالت زنانگی آنان و آنچه طبیعت آنان اقتضا می کند از زیبایی و خوبی، غافل نیست.اسلام از زنان محافظت و نگهداری می کند تا طبیعت زنان آنان پر بار و زیباییشان محفوظ بماند. محقق عیب می داند که زن خود را در مسیر بادها رها سازد و به هر صدا و ندایی جواب مثبت بدهد.بیشترین کسانی که مورد تأسی زنان قرار می گیرند ستارگان سینما و طراحان لباس هستند، و حال آن که حق زن است که خود الگوی خود را انتخاب کند و هر چیزی را با عقل خود بررسی کند، قبل از آن که از آن تقلید کند.اگر این کار را بنماید ارتباطش با اسلام بیشتر می شود، و هر چه را که نیاز دارد، در آن پیدا می کند.مشاهده می شود که طراحان لباس و مد سازان برای مردان طراحی نمی کنند مگر در کمترین حد آن، این کار به این دلیل است که مردان بیشتر از زنان تعقل می کنند و بآسانی هر طرحی را نمی پذیرند.در این جا بررسی می کنیم بعضی از مواردی را که گاهی زن بواسطه آنها از اسلام دور می شود. (منابع مقاله: زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، شلبی، احمد؛)

عصبانيت

خشم و عصبانیت یکی از مشکلات زندگی است که همه ی ما کم و بیش با آن آشنا هستیم . در افراد مختلف درجه ی عصبانیت فرق می کند. انسان هایی که زود خشمگین می شوند و شدید بروز می دهند ، هم خودشان از آثار منفی رفتارشان رنج می برند ، هم اطرافیانشان . پس بهتر است هر کس تلاش کند تا این صفت را در خود کنترل نماید.

در قدم اول باید مشخص کنیم ریشه و علل خشم مان چیست؟اگر اطلاعات کافی درباره منشأ خشم و عصبانیت خود داشته باشید، بهتر می توانید آن را کنترل کنید. چنانچه بدانید ، چه چیزهایی شما را خشمگین می سازد، در صورت امکان یا از آنها اجتناب کرده یا تلاش می کنید پیشاپیش خود را برای واکنش مناسب آماده سازید، در نتیجه پاسخ های هیجانی خود را کنترل کرده و پاسخ های سازگارتری از خود بروز می دهید. ساختار بروز خشم زمانی را در نظر بگیرید که بر اثر حادثه ای خشمگین شده و خشم خود را کنترل نکرده اید؛ یعنی، با رفتار خاصی عصبانیت خود را به دیگران نشان داده اید. ساختار زیر به سادگی معرف «مسیر خشم» در وجود شما می باشد. در این حالت ابتدا عامل یا عواملی باعث تحریک هیجان ها شده، سپس احساسات را بیدار کرده و بعد از درک احساس خشم، بسته به میزان تحریک پذیری افراد، واکنش های خاص و متفاوتی بروز داده می شود. این واکنش می تواند از یک نگاه غضب آلود تا یک دعوای حسابی ادامه یابد.

عامل برانگیزاننده(محرک)← احساس خشم ← واکنش رفتاری

استجابت دعا

                                       

شرایط دعا كردن اول : اعتراف به گناهان ؛ دوم : شكر نعمت ها؛ سوم : صلوات بر محمد و آل محمد؛ چهارم : دعا كردن و حاجت خواستن ؛ پنجم : صلوات بر محمد و آل محمد. اگر دعایتان مستجاب شده مواظب سه حالت باشید اول : آن كه عجب نكنى و نگویى من معلوم مى شود آدم خوبى هستم كه دعایم مستجاب شد زیرا عجب و خودپسندى باعث فساد عمل و غلبه شیطان است . دوم : شكر و حمد خدا نمایى كه تفضل كرد بر تو به اجابت دعاى تو، بلكه مستحب است دو ركعت نماز شكر بجا آورى . سوم : همین كه دعاى تو مستجاب شد ترک دعا نكنى و باز در خانه خدا بروى تا بیگانه نشوى و در وقت حاجت خواستن دوباره آشنا باشى . اگر دعایتان به اجابت نرسید مواظب این سه حالت باشید اول : آن كه مأیوس نشوى از رحمت خدا، زیرا به اجابت نرسیدن دعا ممكن است به سبب گناهان تو باشد كه مانع اجابت است پس درصدد رفع آن به توبه و تعذیب نفس برآى . دوم : ترک دعا نكن . سوم : راضى باش به تقدیر الهى تا همان رضاى تو باعث اجابت دعایت بشود. امام حسن علیه السلام مى فرماید: من ضامنم از براى كسى كه در قلب او چیزى خطور نكند بجز رضا و خشنودى به قضاى خدا این كه دعا كند پس مستجاب شود. دعا كردن سه حالت دارد كه به هر حالتى كه باشد براى انسان اجر معنوى دارد حالت اول : آن كه صلاح بنده در آن هست و به او مى رسد و مشروط به دعا نیست و در این صورت ثمره دعا تقرب بنده است به خدا. حالت دوم : آن كه صلاح بنده در آن هست و رسیدن به آن مشروط است به دعا كردن و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یكى رسیدن به مطلوب و دیگر تقرب به خدا. حالت سوم : آن كه صلاح بنده در آن نیست و به آن نمى رسد چه دعا بكند چه نكند و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یكى تقرب به خدا، دوم عوض آن كه در دنیا از او منع شده در آخرت به اضعاف آن به او عطا مى شود.( منبع : گنجینه هاى معنوى مؤ لف : رضا جاهد محمدی_گروه دین اندیشه تبیان)

مکتب قرآن

بخوان آیات بس زیبای قرآن

کدام نغز و روح افزای قرآن

سحر گاهان تلاوت کن به اخلاص

سپس اندیشه در معنای قرآن

بخوان این معجزه و انکه بیندیش

همین بس شاهد گویای قرآن

شفای انچه درد است و مصائب

بجوی از مکتب والای قرآن

بلی اثار ذات کبریایی

نمودار است در هر جای قرآن

نگنجد فهم اسرارش به افکار

که بی پایان بود دریای قرآن

بخوان تا می توانی علم تفسیر

ولی کوشش نما اجرای قرآن

خدایا رحمتی فرما به ذوقی

شود جوینده و دانای قرآن

 

اثرات اخروی گریه برامام حسین(علیه السلام)

ریان بن شبیب از امام رضا (علیه السلام) روایت كرده كه فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (علیه السلام) گریه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم یا زیاد تو را مى آمرزد»

و نیز فرمود: «گریه كنندگان باید بر كسى همچون حسین (علیه السلام) گریه كنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد»

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسین (علیه السلام) اشك دیده ریزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد»

و نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر كس درباره حسین (علیه السلام) شعرى بخواند و گریه نماید و یك نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود . كسى كه حسین (علیه السلام) نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد»

و نیز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسین (علیه السلام) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنكه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‏شود»

- گریه كننده بر حسین، در قیامت گریان نیست
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى كه براى مصائب حسین (علیه السلام) گریه كرده باشد، چنین كسى در قیامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است».

آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول

جز چشم گریه كرده بسوگ و عزاى او

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسین (علیه السلام) اشك دیده ریزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد»

مسمع گوید: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: آیا متذكر مى شوى با حسین چه كردند؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مى‏كنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند . آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه به زودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مى‏بینى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اینكه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش كند، و هیچ چشمى نیست كه گریه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به كوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» .

با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى كه آتش جهنم كه قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (علیه السلام) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .

سید جلیل مرحوم دكتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شیعیان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمایند.

یكى از آنان را عادت چنین بود كه همراه سینه زنها حركت مى‏كرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سینه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست»

پی نوشت ها:
1 - منتخب كامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168
2 - جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
3 - بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
4 - وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397
5 - داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9
6 - اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89
7 - خلاصه اى از مقالهء <عاشورا> نوشتهء جواد محدثى .
8 - <خط خون > موسوى گرمارودى .
منبع: آثار و بركات سید الشهدا ، علیرضا رجالى تهرانى

حافظ قرآن

خواجه شمس الدین محمد شیرازی,یکی از بزرگ ترین غزل سرایان ایران در صده هشتم هجری در شیراز متولد شد.غزل های این شاعر پر آوازه آینه تمام نمای اندیشه های عرفانی اوست  وی در جوانی به اموختن قرآن و ادبیات عرب ئ عللوم اسلامی پرداخت و گفته می شود در تفسیر و حکمت و ادب ,متبحر بود او حافظ کل قرآن بودو لذا به همین لقب متخلص می نمود .او قرآن رابا14 روایت از حفظ می خواند .

عشقت رسدبه فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن  ز  بر  بخوانی  با  چها ر ده   ر و ا یت

-و به جرأت می توان گفت ماندگاری کلام حافظ توفیقی نیست مگر به برکت قرآن و کلام حق-چنان که در بسیاری از ادبیات و اشعار از قرآن الهام گرفته است.

(بشارت -ش 42 -ص66) 

الگو یمان در ریاست مولا علی(ع)باشد


بسم الله
راه علىّ ـ علیه السّلام ـ را نرفتیم و…
افراد بشر چه بیمارى دارند كه راحت نمى نشینند، و پیوسته بر سر قدرت طلبى و ریاست و مقام با هم مى جنگند؟!
ما همین قدر مى فهمیم كه مُلك دنیا باقى و پابرجا نمى ماند و از بین مى رود.
حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در وقت ریاست و حكومت ظاهرى چه پوشاك و خوراكى داشت؟!
حلوایش این بود كه خرماى خشك را ریز ریز مى كرد و داخل ماست مى ریخت تا ماست شیرین شود، و آن را با نان خشك (آن هم نان جو) میل مى نمود و مى فرمود: ممكن است این ها را هم كسانى نداشته باشند.
ولى ما این راه را نرفتیم،ونتیجه این شدکه كفّار كردند آن چه كردند و بر سرما آوردند، آن چه آوردند

معبری از جنس نور

هزاران سال است که زمین داغدار عزیزی است که دیگر هم چون او کسی پا به عرصه نبرد حق و باطل نگذاشته است.کسی چون او حق را نشناخت.اما به راستی چه می شود فقط چند سال بعد از رحلت پیامبر «ص»مردمی که مشتاقانه پذیرای دین محمد«ص» شدند فرزند صالح و جانشین بر حق او را خارج شده از دین میخوانندکمر به قتل او بسته و او را به فجیح ترین وضعیتی به شهادت می رسانندو خود نیز افتخار می کنند .سکوت تمام فضای ذهنم را فرا گرفته است اما دلم می خواهد فریاد بزنم . فریاد بزنم همه سستی هایی را که شمشیر می شود تا آینه رودر روی حسین «ع» قرار بگیرد تمام گناهانی را که تیر و سنگ و نیزه می شود به سوی حسین«ع».حال انکه هر سال ظهر عاشوراخیل عظیمی را در مهلکه ای از گناه می بینم که فقط حسین «ع»لقلقه زبانشان است. سفره هاشان و شکم هاشان انباشته از حرام و دل هاشان و نگاهاشان و زبان هاشان بایزید و یزیدیان.حسین «ع»جان و مال خویش و همه هستی اش را در راه اعتلای حقیقت امر به معروف و نهی از منکر داد تا امر به معروف و نهی از منکر دین زنده بماند.

(هفته نامه ی معراج شهداء-حوزه علمیه نرجسیه-آذر ماه 89)