حوزه علمیه نرجسيه (س) سيرجان
narjesiyeh-sirjan.womenhc.com
narjesiyeh-sirjan.womenhc.com
یکبار در قرارگاه خاتم، بعد از جلسات طولانی که با برادران ارتشی داشتیم، از شدت خستگی به خواب رفته بودیم. اواسط شب احساس کردم سر و صدایی می آید. برخواستم و قامت بلند مجید را دیدم که دستهایش را به سوی خداوند بالا برده بود و با خداوند مناجات می کرد. با دیدن این منظره خیلی به حال او غبطه خوردم. چون او هم مثل همه ما خسته بود.
«محسن رضایی»
با مجیددر حال حرکت به طرف خط بودیم که دیدیم بسیجی کم سن و سالی در کنار جاده نشسته و منتظر ماشین است که با آن به خط برود. با آن که خیلی عجله داشتیم، مجید گفت: نگه دار. از ماشین پیاده شد و با آن بسیجی متواضعانه صحبت کرد و در آخر به او گفت: چیزی از من نمیخواهی؟ بسیجی نوجوان که از مهربانی مجید به وجد آمده بود گفت: کلاهت را بده. او هم کلاهش را با شوق به او تقدیم کرد و به من گفت: یکی از رموز موفقیت ما در جنگ قدردانی از نیروهای مردمی است. مجید با حقوق ناچیزی که از سپاه می گرفت، زندگی خود را می گذراند و وقتی به شهادت رسید، خیلی از حقوق های عقب مانده اش را از سپاه نگرفته بود. همیشه می گفت: وقتی به این حقوق احتیاج ندارم، چرا آن را بگیرم؟ او معتقد بود که باید به اندازه نیاز از بیت المال مصرف کند.
«برادر شهید»
*شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات*
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پاریزدخت در 1392/02/21 ساعت 12:14:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1392/02/21 @ 01:37:07 ب.ظ
صالحی [عضو]
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی معطر ماه رجب
شور و شعف خدایی آغاز شود
حلول ماه پرفضیلت رجب مبارک-التماس دعا