حاجی خیلی حساس بود...

همیشه یک دفتر چه همراه خود داشت؛ نکاتی که به ذهنش می رسید، می نوشت. حتی اگر پای تلویزیون نشسته بود ونکته مهمی رامی شنیدکه ما فکر می کردیم به سپاه ربطی ندارد. بعد می گفت:« این یک طرحی است که اگر ما در سپاه روی آن کار کنیم، خوب است.»

نوشته ها معمولاً دو الی سه سطر بود. خوبی دفترچه این بودکه اگر ابهامی در مسئله ای داشت یا نکته ای به ذهنش نمی رسید، سراغ دفترچه اش می رفت و آن را پیدا می کرد.حتی اگر در حین صحبت های فردی مطلبی توجهش را جلب می کرد، صبر می کرد تا وقتی آن فرد رفت، سریع مطلب را می نوشت.

به همه مسایل دقت داشت. در عملیات والفجر10 مرا صدا زد و گفت:« ببین برای فرمانده گردانی که می خواهد بجنگد، این غذا را آماده کرده اند امشب این مسئول تدارکات را می بری پیاده روی بالامبو تا بفهمد غذایی را که باید نیروها بخورند، چیست و متوجه شودبچه ها چه مقدار کالری انرژی باید مصرف کنند.»

ابتدا فکر کردم شوخی می کند، اما حاجی نسبت به رزمنده ها و وضعیتشان خیلی حساس بود. صبح روز بعد از عملیات هم اولین سؤالی که از ما پرسید این بود: آیا مجروحان را بردند؟ غذا به همه رسید؟ اگر یکی از مجروحان به عقبه انتقال داده نمی شد، شخصاً مسئله را پیگیری می کرد.


*شهدا رایادکنیم حتی بایک صلوات*


  • نظر از: آسمان
    1392/02/02 @ 01:00:46 ب.ظ

    آسمان [عضو] 

    خدایا راه زندگی شما را نصیبمان کن
    اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک


    الحاقیات:
    • Smlgohar14.jpg -   ضمیمه یافت نشد!

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.