بررسی اسماء و صفات الهی از دیدگاه ملاصدرا

بررسی اسماء و صفات الهی از دیدگاه ملاصدرا
اکرم علی¬بیگی نژاد*
چکیده
یکی از مسائل مهمّ اعتقادی و کلامی پس از اثبات هستی خداوند، مسئله¬ی اسماء و صفات الهی می¬باشد که از عمیق¬ترین مباحث توحیدی و از مسائل مطرح و اساسی در علم کلام، فلسفه و عرفان می¬باشد. این مسئله در فلسفه¬ی ملاصدرا نیز از جایگاه مهمی برخوردار است به طوری که مفصل¬ترین بحث¬ها در این زمینه متعلّق به این فیلسوف بزرگ است. ایشان در باب اسم و صفت، مشتقات را اسماء الهی می¬داند که مبادی آن¬ها همان صفات الهی است و صفت را امری عارضی می¬داند که هر دو در ذات، متّحد و یکی بوده و در اعتبار، مغایرت و جدایی دارند، فلسفه¬ی ملاصدرا بر مبنای سه اصل اصیل اصالت وجود، اشتراک معنوی در مفهوم وجود و تشکیک در حقیقت وجود تبلور یافته است. ایشان، در بحث وجودشناسی اسماء و صفات الهی، بر اساس همین سه اصل تمام صفات کمالی حق تعالی را عین ذات حق می¬داند و نظریه¬ی عینیت ذات و صفات را مطرح می¬کند و در حوزه¬ی معناشناختی اوصاف الهی نیز بر اساس همین مبانی پیش می¬رود. ایشان، ابتدا در بحث مفهوم وجود، آن را مفهومی بدیهی می¬داند که یک معنا دارد، و اطلاقش بر موارد مختلف، به نحو اشتراک معنوی است. سپس در بحث وجود و ماهیت، وجود را امری اصیل دانسته که در عالم خارج عینیت دارد. درباره‏ی حقیقت وجود هم آن را حقیقتی مشکک و دارای مراتب می‏داند.
واژگان کلیدی: ملاصدرا، وجودشناسی، معناشناسي، اشتراک معنوی، تشکیک، اسماء و صفات الهی.

________________
* دانش آموخته سطح2 و استاد راهنمای تحقیق پایانی حوزه علمیه نرجسیه(س) شهرستان سیرجان
شماره تماس:09134450720
پست الکترونیکی: fbeygi32@yahoo.com

مقدمه
مسئله¬ی اسماء و صفات الهی، يكي از كهن¬ترين مباحث تاريخ كلام اسلامي و ساير اديان الهي است.(سبحانی، 1382: 68) که از مباحث ضروری و بنیادین در حوزه¬ی دین¬پژوهی و از كهن¬ترين مسائل مشترک علوم کلام، فلسفه و عرفان است که هر یک از این علوم از منظر خاصّ خود به تشریح و تبیین این مسئله پرداخته¬اند.
هر چند برخي از آيات قرآن منشاء پيدايش مسائل مهمّي در اين باب شدند، ولي به درستي روشن نيست كه اين موضوع از چه زماني در ميان متكلّمان مسلمان مطرح شده است؛ در عين حال، اين امر مسلّم است كه در قرن دوم هجري اهميّت اين بحث بدان¬جا رسيد كه بعضي از متكلّمان موضوع علم كلام را اسماء و صفات الهي مي¬دانستند. (رازی،1407ق: 37 ) این مسئله به عنوان یکی از مهمترین مسائل اعتقادی در فلسفه¬ی ملاصدرا از جایگاه حائز اهمیتی برخوردار است. ایشان در کتاب¬های خود به صورت مفصل به بحث اسماء و صفات الهی پرداخته است.
در بحث اسماء و صفات الهی سه بحث مطرح است:
الف: مباحث وجودشناسی صفات که بیشتر ناظر به ماهيّت وجودي و تكويني صفات، و رابطه¬ی آن¬ها با ذات الهي است؛ مانند اين¬كه آيا صفات خداوند عين ذات¬اند يا زائد بر آن؟
ب: مباحث معناشناختي صفات كه از محور پيشين مهمّ¬تر بوده و در آیات و روایات ریشه¬ای روشن داشته به طوری که در کتاب¬های روایی یک باب جداگانه به خود اختصاص داده است، به بررسي موضوعات مهمّي چون: چگونگي¬تبيين و توصيف خداوند، تحليل معاني صفات، اقسام صفات و بررسی معانی گزاره¬ها و محمولات منسوب به ذات خدا می-پردازد.
ج: مباحث معرفت شناسی صفات که به شناخت صفات الهی و محدوده¬ی این شناخت می¬پردازد. (که مورد بحث این مقال نیست. )
از این رو، در این مطالعه سعی شده است به دلیل اهمیّت نقش مباحث وجودشناسی در معناشناسی گزاره¬های دینی، از مهمّترین مسائل وجودشناختی و معناشناختی اسماء و صفات الهی از دیدگاه فیلسوف بزرگ مرحوم ملاصدرا بپردازیم با این امید که توفیق درک صحیحی از شناخت حق¬تعالی نصیبمان گردد.

فصل اول: مفهوم شناسی اسم و صفت
قبل از این¬که وارد مبحث اسماء و صفات الهی شویم، لازم است این دو واژه را از نظر لغوی بررسی کنیم و سپس به تعریف ملاصدرا از اسم و صفت بپردازیم.
1-1- دیدگاه لغت دانان
الف- درباره¬ی وجه اشتقاق اسم، بین دو گروه از ادیبان عرب اختلاف نظر بوده است و این اختلاف به ریشه¬یابی این کلمه بر می¬گردد؛ اصل این کلمه یا “سموّ” به معنی ارتفاع و بلندی است که واو آخر آن حذف شده و همزه¬ی اوّل عوض از واو است. (فراهيدى، 1410ق: 319، ابن¬منظور،1414ق: ج14، 397 و ابن فارس،1404ق: 98) یا از مادّه “وسم” مشتق شده و به معناى علامت و نشانه است و واو آن به همزه تبدیل شده است؛ ( فيومى، 1414ق : ج2،660) و احتمال نزديك به يقين آن است كه اصل آن “وسم” به معنى علامت باشد كه اسم هر چيز علامت و نشانه¬ی آن است. (قرشی، 1412ق: ج‏3، 328)
ب- كلمه¬ی صفت مصدر از ماده¬ی “وَصَفَ” است كه “واو” آن حذف و تاء در عوض به آخر آن افزوده شده است. و صفت برگرفته از وصف، به معناى زيور و زيبايى (موجود در موصوف) است. (ابن منظور، 1414ق: ج9، 356) و امّا در بسیاری موارد به معنای اسم مصدر به کار می¬رود. (فيومى، 1414ق: 661) صفت به معنای نشانه¬ای که لازم شئ باشد نیز آمده است. (ابن فارس، 1404ق: ج‌6، 115)
1-2- دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا ذات را هویت و هستی شیء و نحوه¬ی(صورت) وجود خاصّ او می¬داند که به واسطه¬ی آن موجود می-گردد. و می¬گوید: « هر هویتی وجودی، دارای صفات کلی ذاتی و عرضی است که تمامی مفهومات آن¬ها به نحو اشتقاق بر آن هویت صدق می¬کند. » ایشان، مشتقات را اسماء الهی می¬داند که مبادی آن¬ها همان صفات الهی است؛ و فرق اسم و صفت در اعتبار عقلی را مانند فرق بین مرکّب و بسیط در خارج می¬¬داند؛ چون مفهوم ذات در مفهوم اسم اعتبار شده ولی داخل در صفت نیست؛ زیرا صفت یک امر عارضی است؛ و مقصود از صفت معنایی است که بتوان آن را بر ذات حمل نمود که بدان عرضی گفته می¬شود. ( صدرای شیرازی، 1371: 199)
از این رو، از نظر ایشان، هر دو (اسم و صفت) در ذات، متّحد و یکی بوده و در اعتبار، مغایرت و جدایی دارند، همان¬گونه که در عرض و عرضی است.

فصل دوم: وجودشناسی اسماء و صفات الهی
یکی از مهمّترین مسائلی که در بحث وجودشناسی اسماء و صفات الهی مطرح می¬شود چگونگی نسبت صفات حق تعالی به ذات او می¬باشد که همواره معرکه¬ی آراء مختلف اندیشمندان اسلامی از متکلّمان و فیلسوفان بوده است و منشأ بروز و ظهور اندیشه¬ها و عقاید گوناگونی در این عرصه شده است.
2-1- کیفیّت اتّصاف ذات حق¬تعالی به اوصاف کمالیه
« ملاصدرا بر اساس اصل اصالت وجود و تشکیک در مراتب هستی که اشتراک معنوی وجود را نیز در بر دارد – چنان¬چه در بحث معناشناسی به صورت مبسوط¬تر بدان خواهیم پرداخت- به همان نحو که زائد بودن صفات حق را بر ذات او، نامعقول می¬داند، نفی صفات حق و خالی بودن ذات او از هرگونه کمال را نیز باطل می¬شمرد. » (ابراهیمی دینانی، 1375: 94) از نظر این فیلسوف بزرگ، تمام صفات کمالی حق تعالی مانند: علم، قدرت، حیات و … هر چند از نظر مفهوم با یکدیگر متفاوت و متغایرند. مثلاً مفهوم علم متمایز از مفهوم حیات و مفهوم هر یک از آن¬ها نیز مغایر با مفهوم قدرت است، ولی ذات حق بذاته مصداق تمام اوصاف کمالیه است و میان ذات و صفات مصداقاً جدایی و تمایزی نیست، و این اختلاف در مفهوم، بساطت حقیقی حق را نفی نمی¬کند و می¬توان مفاهیم کثیر و متعدّد را از یک وجود واحد بسیط انتزاع نمود. از این رو، در ذات حق تعالی نه جهتی امکانی هست و نه چیزی بالقوّه، بلکه تمام ذات حق تعالی وجودِ بدون عدم، کمالِ بدون نقص، فعلِ بدون قوّه، وجوبِ بدون امکان و خیر بدون شر می¬باشد، چون او از حیث شدّت وجودی نامتناهی است و ذاتش از هر گونه نارسایی و نقصی مبرّا می¬باشد، پس تمام صفات جمالی حق تعالی عین ذات اوست. سپس ایشان می¬گوید: سخن ابونصر فارابی نیز به همین مطلب اشاره دارد: تمامش وجود است، تمامش وجوب است، تمامش علم است، تمامش قدرت است، تمامش حیات است؛ نه این که چیزی از او علم است و چیز دیگری از او قدرت، تا در ذاتش ترکیب لازم آید، و نه این که در او چیزی از علم است و چیز دیگری از قدرت، تا آن که در صفات حقیقیش تکثّر لازم آید. (صدرای شیرازی، 1384: ج1، 101- 98) او در شرح خود بر اصول کافی ذیل حدیث شریف دویست و هشتاد و هفتم نیز نظریه¬ی عینیّت ذات و صفات الهی را مطرح کرده و آورده است که:
« مقصود از مفاهیمی مثل عالم و قادر این نیست که این مفاهیم صفات برای خداوند هستند، بلکه صفات او ذات اوست و ذات او صفات اوست، نه این¬که آن¬جا چیزی به نام ذات و چیز دیگری به نام صفت است تا مستلزم راه یافتن ترکیب در ذات خداوند باشد. بنابر این، ذات حق تعالی وجود و علم و قدرت و حیات و … است و او نیز موجود است و عالم است و قادر است و حیّ و… . » ( همان، 1366: ج3، 209)
ملاصدرا برای اثبات عقیده¬ی خود مبنی بر عینیّت ذات و صفات الهی دلایل متعدّدی اقامه کرده است.ایشان پس از بیان این دلایل برای استحکام سخنش به نقل سخنان حضرت علی علیه السلام در خطبه¬ی اوّل نهج البلاغه و شرح آن می¬پردازد. «نهایت و مرتبه¬ی کامل اخلاص در توحید، نفی صفات زائد بر ذات است» بیان می¬کند که منظور حضرت، نفی معانی از ذات حق متعال نیست زیرا این سخن مستلزم اعتقاد به تعطیل ذات از صفات است که این کفر می باشد بلکه منظور حضرت، نفی صفات زائد بر ذات خداوند به حسب وجود و حقیقتشان است.
در آخر نیز بیان می¬کند بر آن نحوی که ما تحقیق نمودیم فرقی نمی¬کند اگر کسی بگوید، «صفات عین ذات مقدسند» یا بگوید «غیر ذاتند» یا اینکه « نه عین ذاتند و نه غیر ذات.» (همان، 1384: ج1، 116- 111)

فصل سوم: معناشناسی اسماء و صفات الهی
در این فصل، در ابتدا تقسیمات مختلف اسماء و صفات الهی که از مباحث معناشناسی اسماء و صفات است، بحث می¬شود. سپس به بررسی ديدگاه‏ ملاصدرا در حوزه¬ی معناشناسی صفات الهی می¬پردازیم.
3-1- تقسیمات صفات الهی
ملاصدرا در بیان اقسام صفات در شرح اصول کافی خود، ذیل حدیثی در باب صفات ذات، صفات الهی را به سه دسته¬ی صفات سلبیه¬ی محضه همانند قدوسیت و فردیت، صفات اضافه¬ی محضه همانند مبدئیت و رازقیت و صفات حقیقیه که خود بر دو قسم حقیقیه¬ی ذات الاضافه مانند عالمیت و قادریت و حقیقیه¬ی محضه مانند حیات و بقا تقسیم می شود، منقسم می کند. و در ادامه بیان می دارد که سلوب و اضافات، زائد بر ذاتند ولی زیادتشان موجب تکثر و انفعال نیست چرا که اعتبار آن¬ها بعد از اعتبار مسلوب عنه و مضاف الیه است. به عبارتی ذاتی که این صفات از آن سلب می شود یا به آن اضافه می گردد اعتبارش قبل از این سلب و اضافه است و این نحوه سلب و اضافه به اعتبار آن جاری می شود.
وی سپس در مورد سلوب و اضافات نسبت به حق متعال توضیح داده و بیان می دارد که در مورد خداوند متعال اینگونه است که همه ی سلوب، راجع به سلب امکان است مانند سلب جوهریت، جسمیت، امکان، مکان، شریک، نقص، عجز و آفت از خداوند. و اضافات نیز راجع به موجودیت هستند مانند رازقیت، خالقیت، عالمیت، قادریت، کرم، جود، رحمت و غفران. به عبارتی صفات اضافی به تحقق متعلقشان در خارج باز می گردند. یعنی خداوند از حیث خلق موجودات و علم به آنها، خالق و عالم نامیده می شود البته ملاصدرا متذکر می شود که حیثیت این اضافه به حسب متعلقش متفاوت می شود و نام متفاوتی می گیرد و در حقیقت همه ی این اضافات در ذات احدیت، واحد هستند وگرنه به دلیل تخالف حیثیات اضافات، در ذات خدا تکثر ایجاد می شد. .( معین الدینی، 1390: 29- 28)
وی در ادامه به تبیین صفات حقیقیه پرداخته و ذکر می کند که، این صفات زائد بر ذات نبوده و عین ذات الهی هستند و معنی این عینیت هم چیزی فراتر از نفی اضداد آنها از ذات الهی است به این معنا که علم صرفا به معنی نفی جهل و قدرت به معنی نفی عجز نیست و بر همین منوال سایر صفات از سمع و بصر و دیگر صفات حقیقیه چرا که از نظر وی این نحوه الهیات سلبی موجب تعطیلی ذات از صفات است، هم چنین وی معتقد است که اطلاق معنای عالم وقادر و دیگر صفات بر خداوند به معنای اطلاق آثار آن صفات بر ذات نیست و نمی توان اینگونه مدعی شد که ذات واجب الوجود خالی از صفت علم و قدرت است ولی اثر علم وقدرت به جای آنها در ذات متحقق است،به عبارتی نمی توان غرض از صفت علم و یا قدرت را همان اثری دانست که بر آنان مترتب می گردد و معتقد شد که با وجود اثر نیازی به وجود صفت نیست، زیرا که لازمه ی آن، اطلاق صفات علم وقدرت بر خداوند به نحو مجاز است نه حقیقت و خداوند عالم و قادر و حی و سمیع و بصیر است به مجاز چرا که مستلزم امکان سلب این صفات از وی است. هم چنین وی اراده را نیز در ردیف صفات حقیقیه ذکر می کند.. (همان: 30)

3-2 مشکل معناشناختی اسماء و صفات الهی
« در متون مقدّس دینی اوصاف زیادی را به خداوند نسبت می¬دهیم که پاره¬ای از این اوصاف، اختصاص به خداوند داشته و غیر مشترکند؛ ولی پاره¬ای دیگر از این اوصاف، بین انسان و خداوند مشترک می¬باشند. از سوی دیگر، یکی از باورهای بنیادین دینی که براساس متون دینی هم تأیید شده، این است که خداوند هیچ شباهتی با سایر اشیاء و پدیده ها ندارد و از ین رو، نمی¬توان او را به هیچ مخلوقی تشبیه نمود.
نتیجه¬ی این دو مقدّمه با انضمام مقدّمه¬ی دیگری که عبارت است از این که: ما معنای دیگری برای این اوصاف، غیر از معانی روزمره و عرفی آن¬ها که مستلزم امکان و احتیاج است، سراغ نداریم؛ سبب پیدایش یکی از مشکلات اصلی بحث زبان دینی و پیدایش سؤالاتی از این قبیل شد که: اوصافی از قبیل سمیع، بصیر، متکلّم و … وقتی که در مورد خداوند به کار می¬روند چه معنایی دارند؟ اگر ما این اسامی را بر معانی انسانی و محدود و امکانی حمل ننماییم، پس معنای دیگر این¬ها چیست؟ » ( علی¬زمانی، 1387: 42)
دیدگاه ملاصدرا در بحث معناشناسی اوصاف الهی، دست کم بر سه مبنای اساسی استوار است:
1 . “اشتراک معنوی” در مفهوم وجود و نیز سایر مفاهیم کمالی از قبیل علم و قدرت و حیات، که براساس آن این اوصاف و محمولات به معنای واحد و یکسانی بر خالق و مخلوق حمل و اطلاق می¬شوند. (همان، 1387: 396)
قبل از این¬که به تبیین نظر ملاصدرا بپردازیم لازم است تا حدودی با مسئله¬ی اشتراک معنوی وجود آشنا گردیم؛
مقصود از اشتراک معنوی وجود این است که لفظ “وجود” در تمام موارد به یک معنا به کار رود نه این که در هر موردی معنایی غیر از مورد دیگر داشته باشد. مثلاً وقتی می¬گوییم: انسان موجود است، خورشید موجود است، گیاه موجود است و امثال این ها، بر اساس اشتراک معنوی وجود در تمام این قضایا تنها یک مفهوم است که محمول واقع شده نه مفاهیم مختلف که صرفاً در لفظ وجود مشترکند. (مصباح، 1378: 75) یعنی لفظ وجود بیشتر از یک معنی و مفهوم ندارد ولی آن معنی و مفهوم به گونه ای می باشد که عمومیت دارد و بر اشیاء متعدد صدق می¬کند.
قائلان به اشتراک معنوی، صحّت این مدّعا را وجدانی و بی¬نیاز از استدلال و برهان می¬دانند. به گونه¬ای که هر کسی با مراجعه به ذهنیات خود و با چند مقایسه به صحّت این مدّعا پی می¬برد. از این رو بسیاری از از محققان این مسئله را بدیهی و قریب به بدیهی دانسته¬اند.( همان: 77)
در عین حال از نظر ایشان چون این امر واضح، بر بعضی از اهل نظر اشتباه شده است، دلایلی عقلی-فلسفی بر آن اقامه کرده¬اند، که ما به سه دلیل از دلایلی که شهید مطهری بر اشتراک معنوی وجود آورده ¬است، اشاره می¬کنیم:
1- وجود، صلاحیت دارد به اقسام گوناگونی مثل وجود بالفعل و وجود بالقوه، وجود خارجی و وجود ذهنی تقسیم شود و تقسیم در صورتی صحیح است که وحدت مقسم، محفوظ باشد.
2- وجود و عدم نقیض یکدیگرند. فرضاً لفظ وجود را مشترک بدانیم، در لفظ “عدم” نمی¬توانیم احتمال بدهیم که اشتراک فقط در لفظ است، زیرا در این صورت لفظ عدم دارای معانی متعدّد می¬گردد در حالی که در عدم تمایزی نیست. پس عدم که نقیض وجود است مشترک معنوی است.
3- اگر به وجود موجودی معتقد شویم و آن را قسم خاصی از وجود بدانیم، سپس اعتقادمان به آن قسم خاص منتفی شود یا دچار تردید شویم، اعتقاد به اصل وجود آن شیء آسیب نمی¬بیند. مثلاً اگر حیوانی را از دور ببینیم و معتقد شویم که آن حیوان فیل است، امّا وقتی که به حیوان نزدیک شویم و ببینیم که اسب است و اعتقادمان به فیل بودن آن حیوان منتفی شود، این موجب نمی¬شود که اعتقاد ما به حیوان بودن آن آسیب ببیند. زیرا “حیوان” مشترک معنوی است. وجود نیز همین گونه است. زیرا اگر برای جهان معتقد به وجود خالقی شویم، امّا مردّد شویم که آن خالق موجود، واجب است یا ممکن، حادث است یا قدیم؟ این تردید ما به اصل اعتقادمان به وجود خالق آسیب نمی¬رساند. (مطهري، 1388: 30- 29)
از نظر معتقدین به اشتراک معنوی وجود، همان¬گونه که مفهوم وجود، نسبت به موارد اطلاق خود مشترک معنوی است، مفاهیم اسماء و صفات حق نیز نسبت به موارد اطلاق خود، مشترک معنوی خواهند بود؛ مثلاً از نظر آنان معنایی که از اطلاق اسم عالم در مورد حق تعالی، فهمیده می¬شود از اطلاقش در مورد انسان نیز همان معنا فهمیده می¬شود؛ تنها تفاوتی که جود دارد تفاوت در شدّت و ضعف است. از این رو، کسانی که قول به اشتراک معنوی را پذیرفته¬اند، تفاوت در مصادیق را از نوع تفاوت در مراتب تشکیک به شمارآورده و تفاوت در مراتب تشکیکی را نه تنها منافی با واحد نمی¬دانند، بلکه آن را مؤکّد معنی واحد نیز می¬شناسند. این نظریه همان چیزی است که ملاصدرا مطرح کرده و علامه طباطبایی نیز به آن تمسّک جسته است. (ابراهيمي دینانی،1379: 80-79)
« ملاصدرا بر این نکته تأکید دارد که اشتراک موجودات با یکدیگر در معنا و مفهوم امری قراردادی نبوده و گویای یک نوع اشتراک و وحدت در مقام واقع است. اشتراک و وحدتی که صرفاً بین موجودات وجود داشته و به هیچ وجه بین یک امر موجود و یک امر معدوم تحقق ندارد. » (علي¬زماني، 1387: 397)
2 . “نظریه تشکیک” که براساس آن اختلافات بین خالق و مخلوق در علم و قدرت و حیات و وجود، نوعی اختلاف تشکیکی شمرده می شوند و اختلاف در مصداق می باشد.(همان: 396)
مبنای دیگری که ملاصدرا با تأکید بر آن، به تبیین معنایی اوصاف الهی می¬پردازد، اصل “تشکیک در وجود” است.
در تشکیک چهار امر شرط است:
وحدت حقیقی، کثرت حقیقی، سریان و ظهور حقیقی آن وحدت در این کثرت، بازگشت حقیقی این کثرت به آن وحدت. اگر از وحدت و کثرت به اتفاق و اختلاف تعبیر کنیم، می توانیم دو شرط اخیر تشکیک را به این صورت بیان کنیم که در تشکیک “ما به الاتفاق به ما به الاختلاف و ما به الاختلاف به ما به الاتفاق” بازگشت می¬نماید. در صورت عدم تحقق یکی از این چهار شرط، تشکیک محقّق نخواهد شد. در آن¬جا که ما به الختلاف و ما به الاتفاق به دو امر جدای از هم بازگشت می¬نمایند حمل مفهوم واحد بر مصادیق، تنها به لحاظ ما به الاتحاد بوده و از قبیل حمل به تواطوء است نه تشکیک، و چون افراد ساده اندیش این گونه از موارد را تشکیک می¬نامند به آن تشکیک عامی می-گویند. ( جوادی آملی، 1382: ج1، 258- 257)
تشکیک بر دو نوع است:
الف- تشکیک عام: که در این نوع تشکیک، “ما به الاشتراک غیر ما به الامتیاز” می باشد.
ب- تشکیک خاص: که در این نوع تشکیک “ما به الاشتراک عین ما به الامتیاز” است؛ یعنی تفاوت موجودات تفاوت بر اساس مراتب است. بنابراین، هم ما به الاشتراک و هم ما به الامتیاز موجودات به وجود باز می¬گردد و در حقیقت، ما به الاشتراک به مابه الامتیاز باز می¬گردد. از این رو، وجود حقیقت واحد و در عین حال، دارای مراتب گوناگون است. (علي¬زماني، 1387: 401- 400)
3. ” اصالت وجود” اساس این تشکیک، که ملاصدرا مطرح نموده است، مبتنی بر اصالت وجود می¬باشد، چون وجود در حکمت صدرا قائمه¬ای است که همه چیز بر آن استوار می¬باشد، به گونه ای که اگر کسی معنای وجود در حکمت صدرا را بفهمد، فهم حکمت او برایش آسان می شود و هرگاه نتواند بفهمد در حکمت الهی ملاصدرا وجود چیست، ممکن است که فلسفه¬ی او را درک نکند.( کُربن، 1361: 41 ) از نظر این فیلسوف بزرگ وجود مشکک است به تشکیک خاص و هستی یک حقیقت ذو مراتب است. ایشان عقیده¬ی خویش را در کتاب¬های خود تصریح و تأیید می¬کند و در بیشتر آثار خود روی مسئله¬ی تشکیک تأکید می¬نماید. ( ابراهیمی دینانی، 1379: 290 )
ملاصدرا هم چنین تأکید می¬کند که تصور بسیاری از افراد، در مورد اسمی که بر چند معنا اطلاق می¬شود به گونه-ای است که برای آن سه وجه تصور می¬کنند؛ یا آن را مشترک لفظی می¬دانند (مانند اسم “عین” که بر چندین معنا اطلاق می¬شود) یا آن را حقیقت و مجاز می¬دانند (نظیر اطلاق “شیر” بر حیوان درنده و انسان شجاع) و یا آن را متواطی و قابل تطبیق بر همه معانی به صورت یکسان (مشترک معنوی) می¬دانند. این افراد نمی¬دانند که نوع دیگری از کلی مشترک هست که با هیچ یک از این تصورات سازگار نیست، بلکه اطلاق خاص خود را دارد؛ نظیر اطلاق “وجود” بر وجودات گوناگون و اطلاق “نور” بر نورهای مختلف و اطلاق “علم” به علوم افراد مختلف. در واقع، برخی از وجودها در نهایت قوت و شدت قرار دارند و هیچ وجود قوی¬تر و شدیدتری برتر از آن¬ها نیست و برخی از وجودها (نظیر هیولی) در نهایت ضعف و قوه بودن قرار دارند. همچنین برخی از نورها نورالانوار هستند که شدت آن¬ها هیچ نهایت و غایتی ندارد و برخی از نورها نیز در نهایت ضعف هستند.(صدرای شيرازي، 1366:ج3، 298)
ملاصدرا معتقد است که اگر ما به این دو مبنا یعنی وحدت مفهوم وجود و تشکیک در مصداق آن، توجّه داشته باشیم و نیز مقام مفهوم و مصداق را از یکدیگر تفکیک کنیم و بدانیم که مفهوم از همه خصوصیات مصداق حکایت نمی¬کند و تنها به حیثیت خاصی از حیثیت¬های متعدّد مصداق ناظر است، خواهیم دید که مفهوم وجود، که از اصل تحقق عینی و منشأ آثار بودن و طرد عدم از یک شیء حکایت می¬کند، به همان معنایی که بر واجب الوجود صادق است، به همان معنا بر ممکن الوجود نیز صادق خواهد بود و به همان معنایی که بر وجود عقول برتر دلالت می¬کند، بر وجود نفوس و وجود ماده نیز دلالت می¬کند. این موجودات در اصل موجود بودن شریک و متحد بوده و با یکدیگر هیچ گونه اختلافی ندارند. اگر اختلاف و تمایزی وجود دارد، در نحوه¬ی وجود داشتن، مرتبه¬ی وجودی و اموری مانند آن است که مفهوم وجود از آن¬ها حکایت نمی¬کند. همه¬ی تمایزات و اختلاف¬های مصداقی نیز در مفهوم منعکس نمی شود. تنها نکته ای که در این¬جا وجود دارد این است که صدق این مفهوم بر مصادیق متنوع، به نحو متواطی و یکسان نیست، بلکه به نحو تشکیکی است، که می¬توان بین وحدت در مفهوم و کثرت در مصداق را جمع نمود.(علی-زمانی،1387: 176- 175)
ایشان قائل است کسانی که درصدد انکار اشتراک معنوی وجود هستند، بدون این که خود آگاه باشند به اثبات اشتراک معنوی وجود اقرار می¬کنند؛ زیرا اگر وجود در هر یک از موجودات با وجود در موجود دیگر، از هر جهت مغایرت داشته باشد، دیگر چیزی باقی نمی¬ماند که بتوان گفت این موجود با موجود دیگر در چیزی مشارکت ندارد؛ به این ترتیب، وقتی بین موجودات هیچ وجه اشتراکی وجود نداشته باشند و بلکه از تمام جهات مباینت داشته باشند، انسان به ناچار باید با یک سری مفاهیم غیر متناهی رو به رو باشد. و برای این که بتواند به اشتراک یا عدم اشتراک آن¬ها حکم کند باید همه¬ی آن مفاهیم را مورد توجه قرر دهد. در حالی که انسان نه توانایی توجه به مفاهیم غیر متناهی را دارد و نه احتیاجی برای این کار در خود مشاهده می¬کند و اگر چنین باشد می¬توان دریافت که در واقع وجود بین موجودات مشترک است و احکام انسان نیز بر اساس همین قدر مشترک انجام می¬پذیرد. (صدرای شیرازی، 1384: ج1، 37-36)

نتیجه گیری
با نگرشی کلّی بر مباحث مطرح شده نتایج ذیل بدست می¬آید:
مرحوم ملاصدرا در بحث اسم و صفت، هر دو را در ذات، متّحد و یکی می¬داند که در اعتبار، مغایرت و جدایی دارند، در باب تقسیم صفات، صفات الهی را به سه دسته¬ی صفات سلبیه¬ی محضه، صفات اضافه¬ی محضه و صفات حقیقیه که خود بر دو قسم حقیقیه¬ی ذات الاضافه مانند عالمیت و قادریت و حقیقیه¬ی محضه مانند حیات و بقا تقسیم می¬شود، منقسم می¬کند. فلسفه¬ی ملاصدرا بر مبنای سه اصل اصیل اصالت وجود، اشتراک معنوی در مفهوم وجود و تشکیک در حقیقت وجود تبلور یافته است. ایشان، در بحث وجودشناسی اسماء و صفات الهی، بر اساس همین سه اصل، نظریه¬ی عینیّت ذات و صفات الهی را مطرح می¬کند و تمام صفات کمالی حق تعالی را عین ذات حق می¬داند. و در حوزه¬ی معناشناختی اوصاف الهی نیز بر اساس همین مبانی پیش می¬رود. ایشان، ابتدا در بحث مفهوم وجود، آن را مفهومی بدیهی می¬داند که یک معنا دارد، و اطلاقش بر موارد مختلف، به نحو اشتراک معنوی است. سپس در بحث وجود و ماهیت، وجود را امری اصیل دانسته که در عالم خارج عینیت دارد. درباره‏ی حقیقت وجود هم آن را حقیقتی مشکک و دارای مراتب می‏داند.، به طوری که عالی ترین مرتبه¬ی آن، مرتبه¬ی واجب است که کمال و فعلیّت محض بوده و هیچ نقصی ندارد و پایین¬ترین مرتبه¬ی آن، مادّه¬ی اولی است که در حاشیه¬ی عدم قرار گرفته است. بنابراین، از نظر ملاصدرا با توجّه به وحدت تشکیکی وجود، تمام اوصافی که بین خالق و مخلوق مشترک¬اند بر موجودات مختلف به نحو تشکیکی حمل می¬شوند. مثل حمل مفهوم وجود بر وجود خدا و وجود سایر انسان¬ها که وجود خدا در نهایت شدت و وجود انسان در نهایت فقر و ضعف است. حمل بقیه¬ی صفات بر موجودات مختلف نیز به همین شکل می¬باشد.

فهرست مراجع
1. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، (1375)، اسماء و صفات حق تبارک و تعالی، تهران، اهل قلم.
2. ابن فارس، ابو الحسين احمد زكريا، (1404ق)، معجم مقائيس اللغة، تحقیق و تصحیح: عبد السلام محمد هارون، ج6، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم.
3. ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، (1414ق)، لسان العرب، ج9 و 14، محقق و مصحح: احمد فارس، بیروت، ناشر دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
4. جوادي آملي، عبدالله، (1382)، رحیق مختوم، ج1، قم، اسراء.
5. رازى، فخرالدين، (1407ق)، المطالب العالیه من العلم الإلهی، تحقیق: دکتر حجازی سقا، بیروت، دارالکتب العربی.
6. سبحانی، محمدتقی، (1382)، اسماء و صفات خداوند، در: دانشنامه امام علی(ع)، ج2، ص126- 65.
7. صدرای شیرازی، محمدبن ابراهیم(صدرالمتألهین)، (1384)، اسفار اربعه، ترجمه محمد خواجوی، ج1 از سفر اول، تهران، انتشارات مولوی.
8. ________________________،(1371)، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی.
9. _______________________، (1366)، شرح اصول الکافی، ج3، تصحیح: محمد خواجوی، تهران، مؤسسه انتشارات مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
10. صدوق، ابن بابویه، ( 1398ق)، التوحید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
11. علی¬زمانی، امیر عباس، (1387)، سخن گفتن از خدا، تهران، انتشارات پژهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
12. فراهیدی، خلیل¬بن¬احمد، (1410ق)، العین، ج2،3،4،5،6،8، تحقیق و تصحیح،: محمد مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، نشر هجرت.
13. فيومى، احمد بن محمد مقرى، (1414ق)، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، ج2، قم، منشورات دار الرضي.
14. قرشی، علی¬اکبر، (1372)، قاموس قرآن، قرشی، ج3، تهران، ناشر دارالکتب الاسلامیه.
15. کلینی، محمد بن اسحاق، ( 1362)، الكافي،‏ تهران،‏ انتشارات اسلاميه.
16. کُربن، هانری، (1361)، ملاصدرا، ترجمه ذبیح الله منصوری، (بی جا)، سازمان انتشارات جاویدان.
17. مصباح¬ یزدی، محمدتقی، (1378)، آموزش عقاید، ج1، قم، دارالثقلین.
18. معین الدینی، نعیمه، علم الهی و بررسی تظبیقی علم بلامعلوم با علم اجمالی در عین کشف تفصیلی ملاصدرا، استاد راهنما: علی اکبر نصیری، 1390، ص30- 28.
19. مطهری، مرتضی،(1388)، شرح منظومه، تهران، انتشارات صدرا .

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.